اما آنچه بیش از همه اهمیت داشت، تصویر دیکتاتوری تحقیرشده بود که چهرهاش یادآور سه زاویه متفاوت از ظهور و سقوطش بود. سالهای حکومت بر مصر؛ تحقیر و از بین بردن کشور و مردمش، قیام مردمی و برکناریاش از قدرت و سرانجام به زندان افتادنش و حاضر شدن در دادگاه برای محاکمه.
زمانی که مبارک بیحرکت روی تخت بیمارستان در دادگاه محاکمه میشد، شاهد فردی ناتوان بودیم که از ویژگیهای انسانیاش فاصله گرفته بود. عینک آفتابیاش به این موقعیت غیرانسانی، بعدی تازه اضافه کرده بود. دیگران نمیتوانستند به چشمهای او بنگرند و با او ارتباط عاطفی یا ذهنی برقرار کنند. مبارک شبیه مترسک یا یک مومیایی بود که ظاهرا به روبهرو مینگریست.
زمانی که قاضی دادگاه او را صدا زد، مبارک تنها چند کلمه به زبان آورد. شاید دیگر فکرش از کارافتاده بود و چیزی برای گفتن نداشت. هیچ احساسی نشان نداد شاید به این خاطر که دیگر احساسی در او باقی نمانده و علائم حیاتیاش کند شده بود. مبارک، افسر ارشد مصری، فرمانده نیروی هوایی، رئیسجمهور مادامالعمر سرزمین فراعنه به یک ارگانیسم زنده اما خالی از زندگی تبدیل شده بود که دیگر نقشی در جهان نداشت.
هیچکس دلش برای او نمیسوخت زیرا مبارک نیز سرانجام مصری بودن را تجربه کرد. مصری بودن در زمان حکومت خودش یعنی موجودی زنده که اهمیتی برای حاکمانش ندارد، شهروندی بدون حقوق شهروندی، انسانی نامرئی که جهان نادیدهاش گرفته و در فضایی غرق شده که تفنگبهدستان برای همهچیز تصمیم میگیرند و او ناچار است اطاعت کند و کاری از دستش ساخته نباشد.
آن روز در دادگاه، دایره یک دور کامل زد و مبارک جای خود را با مردم عوض کرد.تماشای مبارک در آن وضعیت اسفناک هم برای مصریها هم میلیونها نفر از مردم جهان عرب رضایتبخش بود زیرا قرار گرفتن دیکتاتور در آن بیحسی غیرانسانی گامی برای اجرای عدالت بود. نهشکنجهای در کار بود، نه سلول انفرادی و نه ضرب و شتم. در سکوت و به آرامی او را از پوسته انسانیاش خارج کردند و حقوق شهروندیاش را گرفتند؛ درست همان کاری که او با میلیونها مصری کرده بود.
میشد مبارک را به دست پلیس داد تا زیر شکنجه جان بدهد مانند خالد سعید، جوان مصری که زیر شکنجه پلیس مصر جانش را از دست داد و مرگش آتش خشم مصریها در ژانویه 2011 را شعلهور کرد. به هر حال هنوز هم عده بسیاری از خود میپرسند آیا عدالت در حق مبارک اجرا شده؟ او مستحق چه مجازاتی بود؟ چقدر باید رنج میکشید؟ آیا به اندازه کافی تحقیر و مجازات شده؟
در جستوجوی گنج مبارک
مقامهای مصری مدتهاست که در تلاش برای بازگرداندن ثروتی هستند که حسنی مبارک و نزدیکانش از این کشور خارج کردهاند. ارزش این ثروت از سوی مصریها میلیاردها دلار تخمینزده شده اما با گذشت بیش از ۵۰۰روز از سرنگونی رژیم مبارک هنوز روند پس گرفتن این پولها بسیار کند و در برخی موارد غیرممکن بهنظر میرسد. گروهی از مقامهای مصری به تازگی به انگلیس سفر کردند؛ کشوری که در آن 132میلیون دلار از اموال این کشور بهصورت رسمی هنوز توقیف است و فعلا پیشرفتی برای بازگشت آن به مصر صورت نگرفته. مصریها همچنین خواستار استرداد یوسف پطروس غالی، وزیر دارایی سابق این کشور از انگلیس به اتهام کلاهبرداری و فساد مالی شدهاند اما لندن همچنان از برآورده کردن این درخواست امتناع میکند.
یوسف پطروس غالی که عمویش دبیر کل سابق سازمان ملل متحد بوده به عقیده بسیاری میتواند اطلاعات مهمی از تخلفات مقامهای رژیم مبارک ارائه کند. بسیاری از وابستگان به رژیم مبارک که موفق به فرار نشدند به اتهام فساد مالی و سوءاستفاده از اموال عمومی در حال محاکمه هستند؛ بهطوری که در مصر این لطیفه رایج شده است که این متهمان میتوانند در زندان، حزب حاکم سابق را در کنار هم تشکیل دهند! مقامهای قضایی مصر در خوشبینانهترین حالت میگویند حداقل1/6 میلیارد دلار از داراییهای مصر در داخل و خارج از این کشور مفقود شده است. انگلیس تنها یکی از دهها کشوری است که مقامهای مصری خواستار کمک دولتهای آنها برای باز پس گرفتن ثروت کشورشان شدهاند.
مقامهای قضایی مصر تاکنون چندبار به لندن سفر کردهاند و مقامهای انگلیسی وعده دادهاند که درباره اموال این کشور تحقیق کنند. روند این کار اما در کشورهای مختلف با وجود مشکلات شدید اقتصادی مصر بسیار کند پیش میرود. علاوه بر همکاری نکردن مقامهای کشورها، پولشوییهای مقامهای سابق مصر هم کار را سختتر کرده است. مقامهای مصری معتقدند که حداقل8/3 میلیارد دلار از اموال این کشور باید با روند طبیعی به کشور بازگردانده شود. هر چند درصورت استفاده از کارآگاهان اقتصادی و کارشناسان بینالمللی احتمال دارد این رقم به ۱۱میلیارد دلار برسد. با وجود وعده کشورهای مختلف برای همراهی با دولت مصر اما هنوز پولی به این کشور بازگردانده نشده و گنج به سرقت رفته مردم مصر هنوز در خارج از این کشور سرگردان است.
دیلی استار